ايتاليا بعد از برلسکونى
پدرام نو انديش

 

اخيرا نخست وزیرجدید ایتالیا به عنوان کسی که قرار است "معجزه" کند و ایتالیا را از کشتی بحران زده نظام سرمایه داری عبور دهد، اعجازش  را رونمایی کرد. درخواست ماریو مونتی از مردم برای از خود گذشتگی و ریاضت اقتصادی همان اعجاز این بتمن نظام سرمایه داری در ایتالیا است. به زبان بورژواها بیائید تن به استثمار شدید بدهید، بیشتر کار کنید و کمتر دستمزد بگیرید. تا آخرین روز زندگیتان کار کنید، برای استفاده از خدمات اجتماعی پول بیشتری از دستمزدهایتان بپردازید، تا بانکها و شرکتها و سرمایه داران دوباره سود آور شوند، تا دوباره دمکراسی نان و آبدار بورژواها و دم و دستگاههای بوروکرات آن به حیات خود ادامه دهند و دوباره شما هر چند سال بیایید و رای بدهید و این نظام  مبتنی بر استثمار و کار مزدی و مالکیت خصوصی را پا برجا نگه دارید.

به فاصله کوتاهی مردم معترض به کاپیتالیسم و معجزه گرهای دروغگویی چون ماریو مونتی، در شهرهای مختلف ایتالیا همچون رم، تورین، میلان و سیسیلی به خیابان ها ریختند و به این راه حل نخ نما و شکست خورده  بورژوازی نه بزرگ خود را اعلام کردند. تظاهر کنندگان پلاکاردهایی در دست داشته و فریاد زدند این دولت بانکدار‌ها و سرمایه داران است. میخواهند به جای مدارس و زندگی مردم، بانک‌ها را نجات دهند... در اين اجتماعات پلیس به مقابله با تظاهر کنندگان خشمگین پرداخت و  به ضرب و شتم مردم معترض دست زد.

از خلال سخنان این به اصطلاح اقتصاد دان بورژوا ایتالیایی میتوان موقعیت به مراتب بحرانی و وخيمى که بورژوازی با آن مواجه است را دریافت. چنان که مونتی اعلام می کند اگر نتوانند خود را از این بحران بیرون بکشند، نه تنها بورژوازی در ایتالیا سقوط خواهد کرد بلکه زنجیر وار، دیگر دولت های کاپیتالیستی اروپایی در حوزه یورو را نیز به کام سقوط درخواهند غلطید. از نگاه این به اصطلاح منجی نظام بردگی و سرمایه٬ این سقوط به معنای ازهم گسیختگی بازار، ارزش و قوانین تجاری خواهد بود. البته جدای از پیش بینی این به اصطلاح ناجى بورژوازی در ایتالیا، بحران هر روز حوزه ها و کشورهای بیشتری را در خود فرو می برد و راه کارهای کسانی چون ماریو مونتی همان نتایجی را ببار خواهد آورد که علاوه بر سقوط دولتهای بورژوازی، جنبش 99 درصد بميدان آورد و رادیکالیزه تر خواهد نمود. هر چند که تا به اکنون، بحران منجر به سقوط چهار دولت بورژوازی در اتحادیه اروپایی شده است. پس از سقوط دولت یونان، دولتهای ایتالیا و اسپانیا و اکنون دولت بلژیک نیز مجبور به استعفا گردیده است.

راه کار ماریو مونتی  برای خروج از بحران رو به تزاید سرمایه داری، همچنان که پیش بینی میشد، مبتنی بر تحمیل فقر بیشترمردم بر اساس برنامه های ریاضت کشی اقتصادی می باشد. این نماینده بورژوازی در ایتالیا پیشنهاد داده است که در اولین قدم مالیات بر شرکتها کاهش داده شود. در مقابل مردم هستی باخته ایتالیا فداکاری کنند و مالیات بیشتری پرداخت نمایند. این ریاضت فقط و فقط برای جمعیت 99 درصد است که از سوی دول بورژوازی تحمیل می شود. به پیشنهاد این بورژوای ایتالیایی، چون شرکتهای سرمایه دار به دلیل بحران دچار افت سود شده اند، این کاهش سود می بایست از سفره های طبقه کارگر و توده های کارکن ایتالیایی جبران شود. ماهیت راه حل دولتهای بورژوازی در تمام کشورهای درگیر در بحران از اصل خدشه ناپذیر حمایت از اصل مالکیت خصوصی طبقه حاکم بر ابزار تولید به قیمت گرسنگی و فقر روزافزون میلیونها انسان کارگر و زحمتکش این کشورها، و مقابله با تظاهراتهای جمعیت عظیم معترض به نظام طبقاطی تشکیل شده است.

در آمریکا تلاش برای غلبه بر بحران به صورت کاهش مالیات بر صاحبان شرکتها و کارخانه داران و تحمیل بار بدهی های بالغ بر 15 هزار میلیاردی دولت آمریکا به صورت کاهش هزینه های عمومی ادامه دارد. این کاهش در هزینه های عمومی هر ساله مبلغی حدود 1200 میلیارد دلار از سال 2013 تا سال 2023 را شامل خواهد بود. به زبان ساده تر، سالی 1200 میلیارد دلار از سفره های میلیونها آمریکایی کاسته شود و به جیب بورژوازی گندیده و بی خاصیتی ریخته شود که برای پایین نیامدن سود سهام شرکتهای انگلی خود، حاضر است روزی 500 میلیارد دلار خرج جنگ و آدم کشی در گوشه گوشه جهان کند. بر این اساس تا 10 سال مردم آمریکا می بایست بار بحران سرمایه داری را بپردازند و یک اقلیت کوچک یک درصدی با تمام ابزار های سرکوب می خواهد این بیمار تن به فساد کشیده را حفظ کند را به دوش بکشد. این منطق نظم سرمایه است که در کارخانه، در شرکتها و ... به واسطه مالکیت بر ابزار تولید و در اختیار داشتن ابزار سرکوب، قسمت اعظم ثروت اجتماعی ای را که طبقه کارگر آن را خلق می کند، تصاحب و به تملک گیرد. در زمان بحرانهایش نیز همین شیوه غارتگرانه را به عنوان راه حل برون رفت از بحرانهایش که به واسطه سود طلبیش و توسط خودش ایجاد شده است، را اتخاذ و در پیش گیرد.

اما بورژوای راه برون رفت دارد؟
آنچه که تاکنون از سوی مدافعین و بتمن های نظام سرمایه داری ارائه و پیشنهاد شده است، تداوم همان راه حلهای همیشگی تمام تئوری پردازان این نظام بوده و خواهد بود. این مدافعین چه آنها که جمهوری خواه هستند و چه آنها که دمکرات و چه آنها که فکر می کنند که تا حالا دمکراسی حقیقی نبوده است و باید حقیقتا دمکراسی را ایجاد نمایند، همگی و همگی آنها ته حرفشان حفظ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و باز تولید کار مزدی است. عوض کردن نمای بورژوازی چیزی از ماهیت آنها را نمی کاهد. این نظام بردگی به آخر خود نزدیک شده است. تضاد میان ماهیت اجتماعی تولید و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، میان طبقه کارگر  و یک درصد اقلیت مالکان بر ابزارهای تولید اجتماعی، بیش از هر زمان دیگر آشکار و در معرض قضاوت بشریت کارگر و اکثریت 99 درصد قرار گرفته است. رفع این تضاد میسر نیست مگر آنکه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کار مزدی لغو گردد. ابزار تولید همان گونه که تولید، ماهیت اجتماعی دارد به تملک اجتماعی در آید. تولید نه به خاطر سود بلکه به خاطر رفع نیازهای اجتماعی صورت پذیرد.

خلع ید از قدرت سياسى و اقتصادى بورژوازى٬ الغاى مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و الغاى مناسبات مزدى و نظم طبقاتى، تنها با یک انقلاب کمونيستى کارگری میسر است. دوران بورژوازی ميتواند رو به اتمام باشد اگر اين کمونيسم بتواند خود را جلو صحنه سياست اين کشورها برساند و پرچم انقلابات کارگرى را برافرازد. من به انقلاب کارگری که زمزمه هایش در سراسر جهان آغاز شده درود ميفرستم. *